آمدم پیش او، دلواپسی هایم به رفت ..... تا درآغوشم کشیدم ، درد وغ
آمدم پیش او، دلواپسی هایم به رفت
تا درآغوشم کشیدم ، درد وغمهایم به رفت
من بسویت چشم وا کردام
ره ز دنیا ی خاطی ، جدا کردام
باورکن توهستی دنیای من
توی بیداری و رویای من
باورکن من که بیمارتوام
وقت رفتن عاشق و زارتوام
زندگی بی تو، گم راهی است
بی تواین زندگی ، پوشالی است
بی تو کوتا نشود ، رزق و روزی جهان
تا که اودارد، غلام کم ندارد در جهان
غ..ر..آ
[ دوشنبه 95/6/15 ] [ 5:7 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]